- کینه کشیدن
- انتقام گرفتن، جنگیدن
معنی کینه کشیدن - جستجوی لغت در جدول جو
- کینه کشیدن
- انتقام کشیدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
قوت کردن زور نمودن
بدن خود یا دیگری را در حمام کیسه مالیدن تا چرک آن بیرون آید کیسه کردن
انتقام کشیدن
غرش کردن جانوران مانند گربه و ببر
شیهه زدن
بانگ کردن، بانگ زدن، فریاد کشیدن، صیحه زدن
شراب خوردن: (ز خون شکوه ام چون لاله دامانی نشد رنگین کشیدم کاسه های خون و برلب خاک مالیدم) (صائب)
(کشتی) عمل بکار بردن فن کنده در کشتی کنده بالا کشیدن: کنده اش را بکش و بر سر خاکش انداز، بعد از آن شد مخالف کش و پاکش انداز، (گل کشتی)
کوزه آب یا شراب را سر کشیدن: مرد آن نبود که می کشد کوزه من مرد آن باشد که خم ز میخانه کشد
به جزای عمل خود رسیدن
نیزه را بلند کردن و بجانب خصم حواله کرد: (جنگجویان نیزه بازند از یمین و از یسار تند خوبان رخش تازند از یسار از یمین) (وحشی. چا. امیر کبیر ص 251)، نور پاشیدن (ایهام بدو معنی) : (نیزه کشیده آفتاب حلقه مه در ربود نیزه این زر سرخ حلقه آن سیم ناب) (شب عربی وار بود بسته نقاب بنفش از چه سبب چون عرب نیزه کشید آفتاب ک) (خاقانی. سج. 41)
بانگ برآوردن، فریاد بلند کشیدن
آواز بلند برآوردن در عزا و عروسی و غیره
پارسی است جیغ کشیدن غیه کشیدن جیغ کشیدنبه هنگام جشن مانند عروسی (مخصوصا از طرف زنان)
انتقام جویی
باطل کردن، توضیح سابقا مرسوم بود که در اوراق (مانند مشق خط نو آموزن و غیره) عدد (9) را درشت در طول کاغذ رقم میکردند یعنی باطل شد
انتقام جویی، به دنبال انتقام بودن، انتقام گیری، کینه خوٰاهی، کینه جویی، کینه توزی